فیلم "من" فیلمی بود با نمایشنامه ی قوی و بازیگران خیلی خوب اما فاقد پردازش و قالب مناسب . اگر بخواهم راجع به سلیقه ی شخصی خودم در مورد فیلم بنویسم باید بگویم که فیلم را دوست داشتم اما لازم می دانم که بنویسم که به نظرم فیلم در قالبی که بتواند فیلمنامه ی خوب را منتقل کند ریخته نشده بود .
داستان فیلم راجع به زنی بود مبتلا به اسکیزوفرنی ( در حالی که هیچ کجای فیلم دقیقا این مضمون نشان داده نشد ) که در ذهنش زندگی دارد که در آن زندگی خلافکار است در حالی که در زندگی اش یک موزیسن است و مدرس موسیقی است . این زن در ذهنش با کسی در رابطه است که به او در مورد سوژه هایی که برایشان کارهای خلاف انجام می دهد اطلاعات می دهد و فرای این ، هر شب پیتزا سفارش می دهد که تصور می کند درون پیتزا میکرو دیسکی وجود دارد که صدای فراتر او را از همه برحذر می دارد و به او می گوید که حتی کسی که به او اطلاعات می داده هم خائن به اوست . ( در حالی که عملاً این صدای ذهن خودش بود ) و فیلم در تمام مدت حول ذهن آذر ( با بازی لیلا حاتمی ) وتناقض و تضاد زندگی فردی و منزوی اش و زندگی ذهنش می گذرد .
من فیلم هایی که مرتبط با مسائل و مشکلاتی با منشا روان را خیلی دوست دارم و به همین ترتیب این فیلم را و هم چنین شخصیت فردی آذر را دوست داشتم اما دوست داشتم بهتر قالب ریزی شده بود . همین که در سینمای ماجای موضوعات جدیدتر باز شده خودش جای شکر دارد و من امیدوارم این روال حفظ بشود و فیلم های بیشتری از قالب کلیشه ای فیلم های ایرانی دور شود .
در ادامه ی مطلب مطلب کوتاه دیگری می نویسم راجع به فیلم و خوشحال میشوم اگر کسی نظری یا نقدی راجع به فیلم دارد برای من بنویسد .
ادامه مطلب ...
بارها سعی کرده بودم که این کتاب را بخوانم اما موقعیت کتاب های دیگری را پیش روی من قرار داده بودو من بسته به شرایط روحی که داشتم از خواندنشان استقبال کردم . این دفعه کتاب را از دوستم قرض گرفتم که بخوانم . همان شبی که قرض گرفته شروع به خواندنش کردم . کتاب حاوی سه داستان اصلی است که با هم تلاقی می کنند . ( توضیحات خیلی زیادی راجع به کتاب نوشته شده که با سرچ عنوان کتاب به آن خواهید رسید و من این بار قصد دارم چیزی را در مورد کتاب بنویسم که دوست داشتم پیدا می کردم و می خواندم ! )
اول از همه مینویسم که من با کتاب ارتباطی که قبل از مطالعه کتاب انتظار داشتم ، برقرار نکردم . مهم ترین دلیلش اطلاعات کم تاریخی ام از دوره ی استالین در روسیه است ( با اینکه این کتاب در شرایطی نوشته شده که مرشد کتاب در واقع خود نویسنده است و زندگی تلخ و دردناکش را در دوره ی استاین به تصویر می کشد . ) و دومین دلیل این است که من مدتی است از دوره ی ادبی خوانی ام گذشته ( کتاب را بنا بر غنای ادبی خواندن ) ومدتهاست کتاب هایی را می خوانم که جنبه ی ادبی کمرنگ تر و جنبه ی آموزشی بیشتری داشته باشند . در این برهه از زمان ، در رمان و داستان به جای شاهکار ادبی اغلب به دنبال چیزی برای آموختنم . برای ارتباط دقیق تر با خودم و سایر انسان ها و یا خواندن از یک شرایط یا مشکل از نگاه دیگران و یا حتی خواندن از احساساتی که بعدها ممکن است تجربه کنم و حساس شدن به آنها . اگر کسی بنویسد کتاب مرشد و مارگاریتا شاهکار ادبی نیست ، واقعاً کم لطفی کرده است. چینش داستان و شخصیت ها و ارتباط آنها و هم چنین تخیل و نگاه نو و از همه مهم تر نشان دادن برهه ای از تاریخ یک کشور و ملت در قالب ادبیات کار بسیار زیبایی از این کتاب ساخته است که صدها کتاب و رساله راجع به این کتاب نوشته شده است .
کتاب هایی هست که داستانشان را بسیار دوست دارم مثل کتاب سالار مگس ها که شاهکار ادبی هم هست و تصویر داستان همیشه در ذهنم می ماند و کتاب مرشد و مارگاریتا از لحاظ به خاطر ماندنی بودن فضای داستان و اتفاقاتی که افتاد می تواند با سالار مگس ها برای من رقابت کند اما داستان را خیلی خیلی کمتر دوست داشتم.
در آخر می نویسم که جمله ی مورد علاقه ام از کتاب این جمله است : « عاشق واقعی کسی است که در سرنوشت معشوقش شریک باشد .»
قطعاً و حتماً ارزش یک بار خواندن را دارد .
می خواستم با رفیق چندین و چند ساله م برم بیرون. تصمیم بر این شد که بریم بارکد رو تماشا کنیم.
خب در واقع می تونم بگم فیلم تقلید خیلی ناشیانه ای بود از برخی از اتفاقات سریال breaking bad و اگر همون یکی دو تا مشکل اجتماعی که الان واقعاً وجود داره رو به تصویر نمی کشید ، بهش نمره صفر می دادم . روزی که خوندم فروشش یک میلیاردی شده ، ذهنم رفت به زمانی که آتش بس یک پر فروش بود!
خوشبختی شاید برای هر کسی یک معنا داشته باشد اما واقعاً برای من روزی است که از خواب بیدار شوم و بنشینم و مقالات مرتبط با پایان نامه ی احتمالی ام را بخوانم.
والله که عید من است .
این سریال با وجود اینکه بسیار مورد پسند من بود ، اما لازم می دونم که درباره ش یک ضعف رو مطرح کنم که فقط به جنبه های مثبت نپرداخته باشم . ضعف این بود: مشخص نشدن تعدادی از سوالات برای هیچ کس .
وب سایتی که در ادامه گذاشتم ، چند تا سوال رو مطرح کرده که بعضیش سوال من بود و بعضیش نه و یه سری سوالات در ذهن من هست که مطرح نشده بود .