پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

80.از سریال Fringe قسمت اول

 اولیویا دانم : من درک می کنم شما فکر می کنید من زیادی احساساتی عمل کردم ، حالا اینو بذاریم کنار ، مردا همیشه در برابر زنایی که باهاشون کار می کنن ، همین فکر رو دارن ، بریم سر اصل مطلب . من احساساتی ام و احساسم رو با خودم به کارم آوردم ، اما این بهم انگیزه میده ، بهم اجازه میده بخشی از ذهن قربانیها باشم . چیزایی رو ببینم که اونها میبینن - حتی اگر نخوام یا اون چیزا منو بترسونن -اما فکر کنم ( در کل ) منو مامور بهتری می کنه . 


Fringe . season 1 . episode 6


79.دوست داشتن تو!

خنجر در قلبت ، خون جاری ست ، دلگرم ِ هرم خون خودت هستی و خنجر را فراموش کرده ای .

خون تمام میشود،گرما جایش را می دهد به لرزیدن.جایش را می دهد به درد و به خودپیچیدن .

خنجر را درآور و با دلتنگی ، با گرما خداحافظی کن !


78.اندر احوالات یک دیدار مجازی

بغلم می کند و می گوید : چه قدررررر کوچولو تر از عکساتی !


77.در راستای شخم زده شدن!

چند مرتبه در زندگی انسان رخ می دهد یک کتاب را دقیقاً زمانی بخواند که روحش تشنه ی آن است ؟ 

خواندن غذا ، دعا ، عشق یکی از این دفعات بود . دفعه ی قبل یک سال و نیم قبل بود با خواندن هان هولوگرافیک  : هر دو سر داستانی که یک قهرمان داشت .



76.موج جدید مد شده!

لطفاً اگر قصوری در کار پزشکان میبینید ، اگر پزشکی در برابر بی مبالاتی اش مسئول می دانید ، اگر خطایی در کار میبینید جای کمپین راه انداختن علیه همه ی پزشکان ، با چند نفر دیگر که آنها هم از پزشک مدنظر شما آسیب دیده اند به نظام پزشکی بروید و جلوی خطاهای بعدی را بگیرید . 

راه اعتراض به عملکرد پزشک ، کمپین اینستاگرامی و هشتگ و بد و بیراه گفتن به پزشکان نیست و فرد غیر پزشک حق ندارد راجع به اینکه "خطای پزشکی " رخ داده نظر بدهد چون دانشش را ندارد مگر اینکه چند تن پزشک دیگر ، خطای کسی را همکار آنهاست را تشخیص بدهد.


75. غذا ، دعا ، عشق «3»



این روزها کشمش و رقابت سنگینی در سراسر اروپا جریان دارد . تعدادی از شهرها در ساخت بزرگترین کلان شهر اروپا در قرن بیست ویکم با هم رقابت می کنند . آیا این شهر لندن است ؟ یا پاریس ؟ برلین ؟ زوریخ ؟ یا شاید بروکسل ؟ هریک از آنها تلاش می کنند تا از لحاظ فرهنگی ، معماری ، سیاسی و مالی ، گوی سبقت را از دیگری بربایند . اما لازم نیست رم برای شرکت در این رقابت خود را به دردسر بیندازد . رم با هیچ شهری رقابت نمی کند و به تماشای رقابت و تلاش بی وقفه آنها می نشیند ، گویی می گوید : هرقدر میخواین تلاش کنید اما به هر حال من هنوز رم هستم . با توجه به ساختار ، بافت قدیمی و معماری کهن شهر رم ، با اطمینان می توانم بگویم که این شهر یقیناً مهد و تجسم واقعی تاریخ است . وقتی به کهنسالی رسیدم ، میخواهم همچون رم باشم .


غذا ، دعا ، عشق / الیزابت گیلبرت / ندا شادنظر / نشر افراز

74. خاک

مثل حس شخم زدن خاک و از بین بردن علف های هرز...


73.مثل یک خلسه معنوی

زیبا شده بودم . لباس زیبایی پوشیده بودم و موهای بلندم را روی شانه هایم پراکنده کرده بودم . داشتم می رقصیدم یا شاید داشتم چیپس می خوردم . دقیق تصویرش را ندارم اما چیزی که راجع به آن مطمئن بودم :

به هیچ کس فکر نمی کردم . نه به مردانی که در مهمانی بودند ، نه به مردانی که در زندگی ام دوستشان داشتم و بخشی از قلبم  را - بی آنکه هرگز متوجه شوند- به آنها تقدیم کرده ام .نه به تنها مردی که عاشقش بوده ام . 


72.غذا ، دعا ، عشق «2»

اوگفت : « گوش کن ، یک روز از تمام اتفاقاتی که در گذشته افتاده سرخورده میشی ، میبینی که غمگینی و قلبت شکسته ، اما هم چنان ادامه داره و همه چیز در حال تغییره . اینجا بهترین مکان دنیاست که می تونی زندگیت رو تغییر بدی . از این فرصت استفاده کن . از لحظه لحظه ی حضورت در این مقام مقدس استفاده کن . بقیه کارا رو به هند و اشرام بسپر . »

« اما من واقعاً دوسش دارم .»

« فایده نداره . تو عاشق شدی ، اما نمیبینی چه اتفاقی برات افتاده ؟ جایی که این مرد در قلب تو اشغال کرده ، عمیق تر از اونه که دستت بهش برسه . منظورم اینه که نمی تونی از بین ببریش . اما عشقی که احساسش میکنی تازه شروع همه چیزه . تو فقط طعم عشق رو چشیدی . صبر کن و ببین که عشق چقدر می تونه عمیق تر از این باشه . روزی می رسه که می تونی همه دنیا و سرنوشتت رو دوست داشته باشی. حالا بخند . »

من گریه کنان گفتم : « نمی خندم . خواهش می کنم الان منو نخندون . من فکر می کنم فراموش کردن دیوید برام سخته چون من جداً اعتقاد داشتم که دیوید همسر ایده آل منه . »

« شاید این طور بوده باشه . مشکل تو اینه که مفهوم حرفای منو درک نمی کنی . مردم فکر می کنن همسر ایده آل ، یک آدم بی نقص و کامله که هر چی بخوان براشون فراهم می کنه . اما همسر ایده آل آینه ی تمام نمای توئه . کسیه که بخش پنهانی وجود تو رو بهت نشون میده .کسیه که بهت کمک میکنه زندگیتو تغییر بدی . همسر ایده آل واقعی مهم ترین کسیه که تو زندگیت باهاش آشنا میشی . اما مگه میشه تا ابد با همسر ایده آل زندگی کرد ؟ نه ، می دونم دردناکه .ولی جفت ایده آل تو وارد زندگیت میشه تا لایه های درونی شخصیتت رو نشون بده و بعد ترکت کنه . تو باید از این بابت از خدا تشکر کنی . مشکل تو اینه که نمی تونی اجازه بدی این آدم از زندگیت بره بیرون . هدف دیوید این بود که یه شوکی به تو وارد کنه و تو رو از ازدواج ناکامت بیرون بکشه . معایبتو بهت نشون بده ، با شکستن قلبت افق های جدیدی رو بهت نشون بده ومجبورت کنه زندگیت رو تغییر بدی . اون وظیفه ش رو خیلی خوب انجام داد و حالا مشکل تو اینه که نمی تونی بپذیری که عمر این ارتباط کوتاه بوده . اگر مواظب نباشی و نتونی این واقعیت رو بپذیری ، حتماً بدبخت میشی . پس خودتو از این وضعیت نجات بده . »

«اما من دوسش دارم .»

« خب دوسش داشته باش»

« دلم براش تنگ شده . »

« خب هر وقت دلت خواست بهش فکر کن و بعد از این افکار رو از ذهنت بیرون کن . تو می ترسی فکر دیوید رو از سرت بیرون کنی ، چون فکر می کنی تنها میشی . اما یه چیزی هست که باید بدونی .اگه تمام افکاری روکه به این مرد مربوط میشه و آزارت میده ، از ذهنت پاک کنی ، یه فضای خالی تو ذهنت به وجود میاد . یه روزنه ی جدید باز میشه . حدس میزنی جهان هستی با این روزنه چه کار می کنه ؟ خدا اون خلا رو با عشقی که حتی توخواب هم نمی تونی ببینی ، پر می کنه .پس از این فرصت برای باز کردن این روزنه استفاده کن . »


غذا ، دعا ، عشق / الیزابت گیلبرت / ندا شادنظر / نشر افراز

71.غذا ، دعا ، عشق «1»



ابتلا به افسردگی از بزرگ ترین نبردهای زندگی ام بود . من در پی کشف علت افسردگی ام بودم . ریشه ی این ناامیدی در چه بود ؟آیا این بیماری روانی است ؟ آیا پدر و مادرم مقصر بودند ؟ آیا این لحظات بد در زندگی ام موقتی خواهد بود ؟اگر مراحل طلاقم به اتمام برسد ، آیا افسردگی ام هم درمان خواهد شد ؟ آیا این بیماری منشا ژنتیکی دارد ؟ یا منشا فرهنگی دارد ؟ آیا به طالعم مربوط می شود ؟ ( آیا علت افسردگی ام این است که من در برج سرطان به دنیا آمده ام ؟)آیا منشا هنری دارد ؟ آیا نوعی تکامل است ؟ آیا بیماری هورمونی است ؟ مربوط به رژیم غذایی است ؟ فلسفی است؟ فصلی است یا محیطی ؟ آیا ترکیبات شیمیایی بدنم مختل شده اند ؟ یا فقط کمی به استراحت نیاز دارم ؟

چه عناصر بی شماری ساختار بدن نوع بشر را شکل می دهند ! عجیب است که افکار ، اندام ، سوابق ، خانواده ، محیط ،وضعیت روحی و غذا اینقدر بر ما اثر می گذارند . احساس کردم علت افسردگی ام تغییر و تحول در مجموعه ای از عوامل است که نمی توانم نامی بر آن بگذارم ، بنابراین مجبور بودم مرحله به مرحله پیش بروم . 


غذا ، دعا ، عشق / الیزابت گیلبرت / ندا شادنظر / نشر افراز