پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

72.غذا ، دعا ، عشق «2»

اوگفت : « گوش کن ، یک روز از تمام اتفاقاتی که در گذشته افتاده سرخورده میشی ، میبینی که غمگینی و قلبت شکسته ، اما هم چنان ادامه داره و همه چیز در حال تغییره . اینجا بهترین مکان دنیاست که می تونی زندگیت رو تغییر بدی . از این فرصت استفاده کن . از لحظه لحظه ی حضورت در این مقام مقدس استفاده کن . بقیه کارا رو به هند و اشرام بسپر . »

« اما من واقعاً دوسش دارم .»

« فایده نداره . تو عاشق شدی ، اما نمیبینی چه اتفاقی برات افتاده ؟ جایی که این مرد در قلب تو اشغال کرده ، عمیق تر از اونه که دستت بهش برسه . منظورم اینه که نمی تونی از بین ببریش . اما عشقی که احساسش میکنی تازه شروع همه چیزه . تو فقط طعم عشق رو چشیدی . صبر کن و ببین که عشق چقدر می تونه عمیق تر از این باشه . روزی می رسه که می تونی همه دنیا و سرنوشتت رو دوست داشته باشی. حالا بخند . »

من گریه کنان گفتم : « نمی خندم . خواهش می کنم الان منو نخندون . من فکر می کنم فراموش کردن دیوید برام سخته چون من جداً اعتقاد داشتم که دیوید همسر ایده آل منه . »

« شاید این طور بوده باشه . مشکل تو اینه که مفهوم حرفای منو درک نمی کنی . مردم فکر می کنن همسر ایده آل ، یک آدم بی نقص و کامله که هر چی بخوان براشون فراهم می کنه . اما همسر ایده آل آینه ی تمام نمای توئه . کسیه که بخش پنهانی وجود تو رو بهت نشون میده .کسیه که بهت کمک میکنه زندگیتو تغییر بدی . همسر ایده آل واقعی مهم ترین کسیه که تو زندگیت باهاش آشنا میشی . اما مگه میشه تا ابد با همسر ایده آل زندگی کرد ؟ نه ، می دونم دردناکه .ولی جفت ایده آل تو وارد زندگیت میشه تا لایه های درونی شخصیتت رو نشون بده و بعد ترکت کنه . تو باید از این بابت از خدا تشکر کنی . مشکل تو اینه که نمی تونی اجازه بدی این آدم از زندگیت بره بیرون . هدف دیوید این بود که یه شوکی به تو وارد کنه و تو رو از ازدواج ناکامت بیرون بکشه . معایبتو بهت نشون بده ، با شکستن قلبت افق های جدیدی رو بهت نشون بده ومجبورت کنه زندگیت رو تغییر بدی . اون وظیفه ش رو خیلی خوب انجام داد و حالا مشکل تو اینه که نمی تونی بپذیری که عمر این ارتباط کوتاه بوده . اگر مواظب نباشی و نتونی این واقعیت رو بپذیری ، حتماً بدبخت میشی . پس خودتو از این وضعیت نجات بده . »

«اما من دوسش دارم .»

« خب دوسش داشته باش»

« دلم براش تنگ شده . »

« خب هر وقت دلت خواست بهش فکر کن و بعد از این افکار رو از ذهنت بیرون کن . تو می ترسی فکر دیوید رو از سرت بیرون کنی ، چون فکر می کنی تنها میشی . اما یه چیزی هست که باید بدونی .اگه تمام افکاری روکه به این مرد مربوط میشه و آزارت میده ، از ذهنت پاک کنی ، یه فضای خالی تو ذهنت به وجود میاد . یه روزنه ی جدید باز میشه . حدس میزنی جهان هستی با این روزنه چه کار می کنه ؟ خدا اون خلا رو با عشقی که حتی توخواب هم نمی تونی ببینی ، پر می کنه .پس از این فرصت برای باز کردن این روزنه استفاده کن . »


غذا ، دعا ، عشق / الیزابت گیلبرت / ندا شادنظر / نشر افراز