ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اسفند که بشود ، ماراتن من هم برای امتحان شروع می شود . آخ که چه قدر سخت است اسفند زیبا را امتحان داشتن . امتحانم ، مجوزی برای شروع حرفه ام خواهد بود و مهری که به من اعطا خواهد شد و مرا در جایی که براش این مسیر تحصیلی را آمده ام ، خواهد نشاند .
در ازای تمام خستگی های تحصیلی ، در ازای تمام ساعاتی که باید کار کنم و تمام شب هایی که مجبور بوده ام که بیدار بمانم و مجبور خواهم بود که بیدار بمانم ، میدانم که کاری برای انجام دادن داشتن و یا ساختن ، برترین قسمت روزمرگی هاست . روزمرگی بستر آرام و یواش رودخانه ی زندگی است و چه خوب است که این روزمرگی پر باشد از کار هایی که باید انجامشان داد ، نقش هایی که باید قبولشان کرد و مسئولیت هایی که باید به دوش کشید . هر چه سر آدمی با انجام کاری مفید گرم تر باشد ، تحمل حیات بیشتر رنگ دوست داشتن حیات به خود می گیرد . گاهی خوب است صبح بیدار شدن و در عجله بودن برای رفتن به جایی که حضورت می تواند مفید باشد و شب ها خسته سر بر بالین نهاندن از خستگی مثبت . از خستگی ناشی از انجام کارها . خستگی بدون رخوت . خستگی خوبی که به خواب می بردتت و نشانت می دهد که روزی را زیسته ای که بیهوده نبوده است ...