پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

69.سه گانه آگوتا کریستف


خواندن کتاب های سه گانه دوقلوهای آگوتا کریستف تجربه ی خیلی خوبی در کتابخوانی برای من بود . این سه کتاب به ترتیب عبارتند از : دفتر بزرگ ، مدرک و دروغ سوم که کتاب مورد علاقه ی من از این سه گانه ، دروغ سوم بود . 

این سه گانه به گونه ای نوشته شده است که خواننده می تواند برداشت های کاملاً متفاوتی از داستان و سیر آن را داشته باشد . ( در ادامه مطلب من برداشت خودم را می نویسم که اگر کسی اینجا را می خواند که برنامه ای برای مطالعه ی این سه گانه ی مرموز ودوست داشتنی دارد ، داستان را از دست نداده باشد . ) اما چیزی که برای من بسیار جالب بود بخشی از گفتگوی اصغر نوری - مترجم این سه گانه به زبان فارسی -با آگوتا کریستف بود که در این گفتگو نویسنده به عشقی در زندگی گذشته اش اشاره می کند که رد پایش را در اغلب عشق های این کتاب ها می بینم . ( عشق چاشنی این کتاب است ولی این کتاب ها عاشقانه نیستند . )

متنی که از عشق اول نویسنده در مصاحبه آمده در صفحه ی 160 و 161 کتاب دروغ سوم آمده است :"دختری که سخت عاشق دوست پدرش ، کشیش روستا ، است و این موضوع حقیقت دارد : می خواهم بگویم او اولین عشق من بود . بهترین دوست پدرم بود . توی روستا دو نفر روشنفکر وجود داشت ، معلم و کشیش و کشیش هنوز ازدواج نکرده بود . درست همان موقعی که من عاشقش بودم . تقریباً در شش سالگی . می آمد خانه ی ما غذا می خورد ، چون خودش زن نداشت و مادر من آشپز خیلی خوبی بود . هر روز به خانه ی ما می آمد . حتی وقتی زمان چنگ پدرم به جبهه اعزام شد ، کشیش هنوز توی روستا بود و من او را بیشتر از پدرم می دیدم . من را خیلی دوست داشت . حرف های خیلی خوبی به من می گفت . مثلاً اینکه وقتی بزرگ شوم با من ازدواج می کند و من باور می کردم ! جوان بود . شاید فقط ده سال از من بزرگتر بود . نه بیشتر . بعد یک دفعه ازدواج کرد و این برای من خیلی تکان دهنده بود . به خودم گفتم اگر یک کشیش هم این طور دروغ بگوید ، ببین آدم های دیگر چه طورند ؟ از این موضوع واقعاً زمان زیادی می گذرد . ما از آن روستا رفتیم و بعدها که من در سوییس ساکن شده بودم ، یک بار برگشتم مجارستان . چهل سال داشتم که دوباره او را دیدم و بلافاصله همان عشق را دوباره حس کردم . او هم همین طور .بهش گفتم وقتی کوچک بودم او را خیلی دوست داشتم و . او گفت :"می دانم، می دانم . " حالا مرده است . با زنش نامه نگاری زیاد داشته ام . خبر مرگش را او به من داد و به من گفت محبوب شوهرش بوده ام ."


عشق هایی که در کتاب روایت می شود شامل عشق یک برادر به خواهر ناتنی اش است که هر نوع وصال را غیر ممکن می کند و یا عشق پسر نوجوانی به زنی هم سن و سال مادرش و همه ی عشق ها هم ناکام . اگر کتاب ها را بخوانید رد خطوط بالا را در کتابها خواهید یافت . 


 

 کتاب ها تا پایان کتاب دوم یعنی مدرک ، سیر خطی دارند . داستان ساده است و گیرا . داستان پسری در طول جنگ و اتفاقات زندگی اش . جالب است که کریستوف از هیچ شهر و یا کشوری نام نمی برد . هیچ کشوری مهاجم نیست و هیچ کشوری مورد ظلم واقع نشده . خواننده آزاد است هر آنچه که دوست دارد را تصور کند . مکان ها به گونه ای روایت نمی شوند که در دنیای واقعی مصداق داشته باشند . ظلم است و جنگ و دردهای آدمی . دردهای همیشگی آدمی و درد آدمی را تغییر می دهد. بستر داستان ساده و قابل فهم روایت می شود تا ابتدای کتاب سوم که با چالشی بزرگ رو به رو می شویم .

 

آیا تاکنون داستان می خواندیم ؟ لوکاس واقعی است ؟ کلاوس واقعی است ؟ هر دوی آنها واقعی هستند . انگار کتاب راوی زندگی هر دو نفر می شود . کمتر جایی از کتاب معلوم است که راوی کیست . یک داستان به چند روایت بیان می شود . خواننده مختار است که هر کدام که میخواهد را در ذهنش بگذارد و پیگیری اش کند.

داستان را من به گونه ای دوست داشتم که در اواخر کتاب آخر روایت می شود از زبان کلاوس و اتفاقاتی که می افتد سیری دارند که من ترجیح شان می دهیم به سیر های موازی شان . برادری به نام کلاوس که کنار مادر مانده و لوکاس به گونه ای زندگی کرده که در کتاب دوم بیان شده با این فرض که بسیاری از اتفاقاتی که در کتاب دوم - مدرک - و کتاب اول - دفتر بزرگ- روایت می شوند حاصل نوشته های دو برادر هستند . شخصیت های این داستان ها با الهام از شخصیت های حقیقی زندگی افراد خلق شده اند اما در سن و ارتباط فرد راوی با آنها دخل و تصرف شده است . اتفاقات رخ داده اند اما به گونه ای متفاوت روایت می شوند اما چاشنی حقیقت را دارند و همگی دغدغه ی نوشتن که دغدغه ی اصلی کریستف است را بازگو می کنند . 

در انتهای داستان یکی از برادرها ( من دوست دارم فکر کنم دو برادر وجودداشته اند اما به برداشت کسانی که معتقدند زاده ی ذهن یک نفر بوده برای تحمل درد و رنجش هم احترام می گذارم ) دست نوشته هایش را به برادر دیگر می دهد و از او می خواهد که بخواندشان . دست نوشته های برادرها ، دست نوشته ی یک نفر با تخیل در ذهنش ، دست نوشته های یک نویسنده ی ساده در اتاقش این سه کتاب را می آفریند که ارزش خواندن دارند . 

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 18:28

ممنون.مطالعه میکنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.