پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

پـا بـرهنـه روی دیـوار دلـم

یادداشت های پراکنده

89.آرشیوخالی

به آرشیو وبلاگم نگاه می کنم ، از مهر تا اسفند هیچ چیز ننوشته ام . هیچ اتفاقی را ثبت نکرده ام ، هیچ حسی را به یادگار نگذاشته ام . فقط زندگی کرده ام و رنج کشیده ام . با تک تک سلول هایم درد کشیده ام و قوی تر شده ام . ننوشتن دردناک است ، ننوشتن نگذاشتن هیچ نشانی برای برگشت است ، برای دنبال کردن و یافتن . هیچ چیزی ننوشته ام . از وقایع دردناک نوشتن ، نوشتن نیست . نوشتنی که درونی بشود و بتواند نزیستن را کامل کند نوشتن است ومن چه ناقصم بی نوشتن حس هایی که زندگی کرده ام . حس هایی که ایجاد شدنشان دست خود من نبوده است اما شرایطی که می توانست باعث ایجادشان بشود تا حدی در اختیارم بود . 
خوشحالم که آن حس ها رفته اند . رنج همیشگی است ، رنج روی دیگر شادی است و یکی بی دیگری قابل تصور نیست . رنج ها را نوشتن زیستن کاملشان است و زیستن کامل تنها راه رهایی است .