ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
درست زمانی که گمون می کنی داستان به سر اومده ، قهرمان داستان رو میبینی . بعد از ماه ها و نمی دونی باید چه جوری تفسیرش کنی . داستان تموم نشده ؟ ببین چقدر قهرمانت رو دوست داشتی و حالا دیگه رفته . ببین چقدر دوسش داشتی !؟
یا یادآوری رنج آور اینکه قشنگ ترین داستان زندگیت تا الان تموم شده یا داره میشه و تو هیچ کاری نمی تونی بکنی . چون داستان مال تو نیست و تو فقط تو یک قایق بودی و صدای قصه گویی رو شنیدی که داشته تو قایق بغلی داستان مورد علاقه ات رو می گفته و فاصله ی شما به کمی رسیدن صدای واضح قصه گو و به دوری سهمگین ترین و غیر قابل فتح ترین امواج بین تون هست و هیچ وقت این دو قایق یگانه نخواهند بود .
عزیز دلم. اینهمه خیلی خیلی خیلی سخته.
راهی نهایی و ابدی براش هست؟